جدول جو
جدول جو

معنی پل کتن - جستجوی لغت در جدول جو

پل کتن
چوب مخصوص رخت شویی که گازران بر لباس می کوبیدند تا سبب خارج
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاک تن
تصویر پاک تن
پاکیزه تن، کسی که تن و بدنش آلوده نباشد، کنایه از پارسا، عفیف، کنایه از نجیب و اصیل، کنایه از نیکواندام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلیکان
تصویر پلیکان
مرغ سقا، در علم زیست شناسی پرنده ای آبزی و ماهی خوار با نوک دراز و پرهای سفید که قدش تا یک متر می رسد، در زیر گردن کیسه ای دارد که می تواند چند لیتر آب در آن جا بدهد و حمل کند، گاهی نیز ماهی هایی را که شکار می کند در آن کیسه ذخیره می کند، مادۀ آن ۴ یا ۵ تخم می گذارد
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
پل ساختن. پل کردن. پل بستن و بنا کردن پل:
یکی پول دیگر بباید زدن
شدن را یکی راه و بازآمدن.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
پل زدن. پل ساختن. بنا کردن پل:
بر آب جیحون پل کردن و گذاره شدن
بزرگ معجزه ای باشد و قوی برهان.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(پْلا / پِ تَ)
کریستف. نام فرانسوی صاحب چاپخانه که در حدود سال 1520م. در سن آوانتن (تور...) متولد شد ودر آنورس مستقر گشت و در حدود سال 1582 وفات کرد
لغت نامه دهخدا
(پُ سِ)
نام دختر پریام پادشاه مشهور تروا که در محاصرۀتروا اسیر شد و اخیلوس شیفتۀ جمال وی گردید و با موافقت دوستان و یاران میخواست که با او ازدواج کند اما پسر پریام به وی مهلت نداده او را با عروس مرگ هم آغوش ساخت پولیکسن نیز از یأس خود را بکشت و بنا به روایت دیگر پیروس پسر اخیلوس سر وی را روی قبر پدر خود ببرید. (قاموس الاعلام ترکی در کلمه پولیکسنه)
لغت نامه دهخدا
پاکیزه تن پاک بدن، پارسا پا کجامه عفیف مقابل ناپاک تن، نیک اندام نیکو اندام نیکچهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر کین
تصویر پر کین
پر حسد پر حقد
فرهنگ لغت هوشیار
خراب کردن پل. یا پل شکستن بر. محروم ماندن بی نصیب شدن، بی بهره گردانیدن: (دشمنان از داغ هجرش رسته اند پل همه بر دوستان خواهد شکست) (خاقانی)، غرق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
بنا کردن پل پل بستن پل ساختن پل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پل شکستن
تصویر پل شکستن
((پُ. شِ کَ تَ))
کنایه از بی بهره گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پن جتن
تصویر پن جتن
آل کساء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
Bridge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
franchir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پیش افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
fazer ponte
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
다리를 놓다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
мостить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
überbrücken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
будувати міст
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
پل بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
সেতু তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
kujenga daraja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
köprü kurmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
橋を架ける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
架桥
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
לגשר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
पुल बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
membangun jembatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
สร้างสะพาน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
een brug bouwen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
budować most
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
puentear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
costruire un ponte
دیکشنری فارسی به ایتالیایی